شعر در مورد غرور - جملات زیبا در مورد غرور و مغرور : 1) غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل! که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را! ( از غزل های حافظ). 2) ای که دائم به خویش مغروری! چون که عشق در تو نیست معذوری! ( غزل های حافظ). 3) نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست! سلیمان با چنان حشمت، نظرها بود با مورش! ( غزل های حافظ). 4) متن و جملات زیبا در مورد غرور : گرچه ای دوست غرور دلت احساس مرا درک نکرد! آفرین بر غم عشقت که مرا ترک نکرد! ( از ...)

شعر در مورد رفیق - شعر حافظ در مورد رفیق : 1) دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس! نسیم روضه شیراز و پیک راهت بس!2) اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش! 3) شعر در مورد رفیق خوب از حافظ : دریغ و درد که تا این زمان ندانستم! که کیمای سعادت رفیق بود رفیق! (غزلیات حافظ). 4) در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است! صراحی می ناب و سفینه غزل است! (غزلیات حافظ). 5) شعر در مورد رفیق بی معرفت از سعدی : دوست مشمار آن که در نعمت زند! لاف یاری و برادر خواندگی! دوست آن باشد که گیرد دست دوست! در پریشان حالی و درماندگی! ( گلستان سعدی).

اشعار زیبا در مورد دوستی : درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد! نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد! ( حافظ). 2) اشعار زیبا در مورد دوست : سر ارادت ما و آستان حضرت دوست! که هر چه بر سرما می رود ارادت اوست! ( حافظ). 3)اشعار زیبا از سعدی در مورد دوست: خلاف دوستی کردن به ترک دوستان گفتن! نبایستی نمود این روی دیگر بار بنهفتن! (سعدی). 4) بیتی زیبا از حافظ برای دوست: بخت از دهان دوست نشانم نمی دهد! دولت خبر ز راز نهانم نمی دهد! - از بهر بوسه ای زلبش جان همی دهم! اینم همی ستاند و آنم نمی دهد! ( حافظ).

اشعار حافظ در مورد خداوند - 1) در خرابات مغان نور خدا می بینم! وین عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم! (حافظ). 2) به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم! برو ای طبیبم از سر که دوا نمی پذیرم! ( سعدی). 3) خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست! گشاد کار من اندر کرشمه های تو بست! ( حافظ). 4) ای غایب از نظر به خدا می سپارمت! جانم بسوختی و زجان دوست دارمت! ( حافظ شیرازی)

1)دوش آگهی زیار سفر کرده داد باد! - من نیز دل به باد دهم هرچه باد باد! (حافظ) 2 ) بسیار سفر باید تا پخته شود خامی! صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی! (سعدی). 3) یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد! به وداعی دل غم دیده ما شاد نکرد! ( از حافظ شیرازی). 4) کاروان می رود و بار سفر می بندد! تا دگر بار که بیند که به ما پیوندد! ( سعدی)

شعر در مورد گل - 1) خوش آمد گل و ز آن خوشتر نباشد! که در دستت به جز ساغر نباشد! ( حافظ). 2) گل بی رخ یار خوش نباشد! بی باده بهار خوش نباشد! ( از حافظ). 3) کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود! بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود! (از حافظ شیرازی). 4) گلعذاری ز گلستان جهان مارا بس! زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس! ( از حافظ شیرازی ره)

شعر در مورد زلف - شعر درباره زلف پریشان : 1) معاشران گره از زلف یار باز کنید! شبی خوش است به این قصه اش دراز کنید! ( حافظ). 2) اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد! گناه بخت پریشان و دست کوته ماست! (حافظ) 3) گرچه دانم که به جایی نبرد راه غریب! من به بوی سر آن زلف پریشان بروم! ( از حافظ شیرازی). 4) تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او - زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند. (از حافظ شیرازی ره)

شعر در مورد نادان : 1) تا جهل و غرور را به هم پیوند است! نادان به گمان خویش دانشمند است! (از ابوالقاسم حالت) 2) نادان کتاب دید خیال کرد عالم است - نادان به کشتی نشست پنداشت ناخداست ( پروین اعتصامی) 3) علم چندان که بیشتر خوانی - چون عمل در تو نیست نادانی! (سعدی) 4) نادان ... (ادامه دارد)

اینهم یک شعر کوتاه کوتاه کوتاه! یعنی یک رباعی از کتاب روباه و تاک ( مجموعه اشعار کوتاه و بلند رباعی و نیمایی) که با طنز در مورد دلتنگی و تنهایی هر دلی که عشقی را نچشیده به زیبایی طعنه و کنایه زده است! اگرچه زیبا یی یک امر نسبی است و عاشقانه شعر گفتن آنهم در یک رباعی کوتاه هنر و هنرمند می خواهد! ( یک دسته گل خوش آب و رنگی ببرید! - غسال   خبر   دهید    سنگی    ببرید ! - تابوت   بیــاورید  و  هر    قلبی که - عاشق نشده  به گور ننگی  ببرید.)

جملات زیبا رقص - جملات زیبا درباره رقص : از بزرگان جملات تاثیر گذار و زیبایی به ما می رسد، بعضی واقعاً برخاسته از تجربه ی سالها سختی و تحمل رنج ها و نهایتاً رسیدن به یک باور است که اگر انسان زودتر می فهمید، خیلی زودتر راه چندین ساله را بسا یک شبه می پیمود! جمله بسیار زیبایی که امشب از کتاب خوب... خواندم این بود : یادت باشد! روزی که در آن دست کم یک بار حرکت موزون رقص را انجام نداده ایم، باید از دست رفته بدانیم! 

حالا سوال این است که چرا رقص؟.. رقص ضد افسردگی است. اگرچه در ضمیر ناخودآگاه افراد مذهبی باورهای تندروانه ای در مورد رقص حتی موسیقی وجود دارد، ولی وقتی کوچکترین و زشت ترین پدیده های عالم بدون حکمت آفریده نشده اند... پدیده های خاصی که لطف و اهمیت ویژه تری دارند... رقص ضد بلکه متناقض با افسردگی است.. اگر افسردگی و غم باشد شادابی و رقص که صد در صد توام با هیجان و شادی ست، وجود نخواهد داشت و.... اما رقص داریم تا رقص! باید ببینیم مرجع تقلید ما کدام نوع از رقص ها را حلال دانسته و کشف کرده است! رقصی که یک روانشناس در موردش حرف می زند با رقصی که عوام فورا! به ذهنش خطور می کند زمین تا آسمان تفاوت دارد! یکی سازنده است و دیگری تباه کننده و مولد هرج و مرج و ...